مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو :: یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو «حافظ»
ابتدای سخنم میخواهم نگاهی به بهار و زیباییهای آن داشته باشم. همهی ما میدانیم که بهار فصل زنده شدن و نو شده طبیعت است به گونهای که درختان خشک و بیجان از خواب بیرون آمده و شکوفه میزنند و پیراهن سبز خود را دوباره بر تن میکنند، از خاک مرده گلها با رنگهای مختلف میرویند و از دل خاک بیرون آمده و رشد میکنند و طبیعت را زیبا میکنند. همه چیز از کهنگی به تازگی تغییر میکند و همه چیز زیبا و دوست داشتنی میشود، باز هم انسانها شاهد قدرت و عظمت خداوند میشوند، اما با توجه به اینکه هیچ چیزی در این دنیا بدون دلیل آفریده نشده است، پس باید در میان این همه زیبایی بهار رازهایی نهفته باشد و من در اینجا به گوشهای از این رمز و راز میپردازم.
انسانها مانند دانهای که در دل خاک تغذیه میکند و جوانه میزند در درون رحم مادر که حکم همان خاک را دارد رشد میکنند و نیمی از تکامل خود را در آنجا سپری میکنند. دانه وقتی جوانه زد از خاک سر بر میآورد و در دنیای بیرون از خاک به رشد و تکامل ماندهی خود میپردازد، آدمی هم بعد از رشد کافی در رحم مادر به دنیای بیرون پا میگذارد و پدر و مادر مانند باغبانانی دلسوز از او مراقبت کرده و به رشد او کمک میکنند. دانه وقتی رشد کرد و به یک نهال جوان تبدیل شد باید در آن زمان بسیار مراقب بود که آسیبی نبیند و آن را برای ثمردهی آماده کنیم، انسان هم وقتی از نوزادی و کودکی گذشت و به نوجوانی و جوانی رسید، پدر و مادر باید مراقب او باشند تا از دست آفتهای بیماریزا در امان بماند و این هم با رهنمود و هدایت او به سمت راه حقیقی و مقصد نهایی یعنی ایمان به خدا و رضایت او صورت میگیرد که باید در این زمان با تربیت قرآنی و رهنمودهای پیامبر اکرم او را از نظر عقلانی و دینی تقویت کرد و ریشههای دینی و علمی او را بسیار تقویت کرد و مانند پیامبر و یاران او که فرزندان خود را با تربیت قرآنی بزرگ میکردند و ما نیز باید از آنها الگو بگیریم. اگر از یک نهال خوب مراقبت شود و راه درست رشد را بپیماید به درختی تنومند تبدیل میشود و آن موقع است که آن دانه ثمر میدهد و باغبان خود را شاد میسازد، این درخت از پاییزها و زمستانهای زیادی عبور میکند و باید از بارندگیهای آن فصلها ذخیره کند تا بتواند در فصل بهار شکوفه بزند و به ثمردهی برسد، آدمی هم این چنین است، این دنیا حکم همان پاییز و زمستان را دارد که باید از بارش رحمت و نعمت خداوند استفاده کرده و عمل خیر توشهی او باشد تا وقتی که در روز قیامت دوباره بیدار شد بتواند شکوفه بزند و رشد و تکامل واقعی را در آنجا داشته باشد و ما باید به بهار بنگریم و روز رستاخیز را به یاد آوریم. همانگونه که در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است که: «فإذا رأیتم الربیع فأکثروا ذکر النشور» بیندیشیم که این خاک، این درختان چگونه در پاییز و زمستان به خواب رفته و خشک و بیجان میشوند اما در بهار خاک دوباره زنده و دوباره به رشد ادامه میدهند، پس زندگی انسان هم اینگونه است، همانطور که در سورهی انفطار در آیات 4 و 5 خداوند میفرماید: «آنگاه که گورها زیر و رو گردند [پس از وقوع این حوادث] هر نفس بداند که هر چه [توشهای از اعمال خیر و شر] پیش فرستاده و چه واپس نهاده است». با تفکر در آیات مبارکهی سورهی انفطار و تشبیه کردن آن به زیر و رو شدن خاک در بهار و سبز شدن خاک و روییدن گل و گیاه میتوان دریافت که انسان هم در بهار آخرت از خاک بیرون آمده و در آنجا میفهمد که آیا توشهای درست دارد؟ غنی است یا فقیر! و آن را در نامهی اعمال خود میبیند و چه خوب است که نامه را به دست راستمان دهند. ما در فصل پاییز و زمستانیم پس باید بشتابیم و توشهی خود را غنی کنیم؛ زیرا این فصل زمان شروع و زمان پایانش مجهول استپف شاید همین فردا سال نو باشد و چه خوب است که در آن لحظه رب العالیمن بگوید سال نو مبارک!
سخن پایانی:
گفتهاند که: «هر روزی که در آن گناه و نافرمانی خدا نباشد برای مؤمن عید است.» و ما باید سعی کنیم که هر روز را برای خود به عید تبدیل کنیم و بتوانیم بهار این دنیا را سپری کرده و در بهار آخرت سبز باشیم و سعی کنیم که در فصل بهار این دنیا که همه چیز نو میشود و خانه تکانی میکنیم، خانهی واقعی خود را یعنی قلبهایمان را نیز خانه تکانی بکنیم و از کینهها و دشمنیها پاک کنیم و دلی صاف و ساده پدید آوریم و دلهایمان را به نور یقین و ایمان روشن کنیم و با دلی بیکینه خود را برای بهار آخرت آماده کنیم.
اگر به زندگی خود نگاهی داشته باشیم میتوان آنرا به چهار فصل تقسیم کرد، بهار زندگی که همان ورود به دنیا و شروع کردن به رشد است که در سن نوجوانی رشد و تکامل مییابیم و تابستان اوج رشد ماست و در سن جوانی قرار میگیریم و مانند درختان که ثمر میدهند ما نیز میتوانیم با علم و ایمان خود یک گونه ثمر به باغبانان خود یعنی پدر و مادر بدهیم و وقتی به پاییز رسیدیم یعنی میانسالی ما فصلی که درختان در آن برگهایشان زرد میشود و میافتد، ما نیز اینگونه هستیم و کم کم به سمت پیری یعنی فصل زمستان میرویم و آن فصل مو سپیدی است و باید کم کم با دنیای فانی وداع کرده و به دنیای باقی سلام کنیم و چه خوب است که از رحمات خدا استفاده کرده باشیم و بتوانیم در آنجا زندگی را با بهار شروع کنیم نه با زمستان. این را باید بدانیم که دنیا مزرعهی آخرت است و ما هر چه بکاریم آنرا درو میکنیم همانگونه که اگر دانهی نخودی بکاریم بعد نخود درو میکنیم.
«خدایا چنان که سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار»
سروه خالقی از جوانرود
نظرات